من رفتم خونه و آب میوه گیری رو گذاشتم و عصر هم امید اومد و قبلش ذغال گذاشتم برا بلالی خخ خیلی هم خوب شد، اومد و خودش ذغالا رو درست کرد و بلالی رو درست کرد و با اب لیمو خوردیم جاتون خالی خیلی خوشمزه بود و چسبید و بعدش یک کم نشست و حدود یک ساعت و نیم بود و رفت مغازه
اصلا دلم نمیخاست زود بره و از اون روزا بود که دلن میخاست لااقل نیم ساعت دیگه بمونه ولی خب کار داشت و رفت منم بعدش کتاب بر باد رفته رو خوندم و براش گفتم تو جشن چی کار کرد
امروز نمیدونم چمه ، اصلا اعصاب ندارم و حوصله ندارم
ناراحتم...برچسب : نویسنده : omirezo بازدید : 56